آیات امامت امام علی(ع)در قرآن را توضیح دهید؟

 آیات زیادى در قرآن مجید وجود داردکه به صورت غیر مستقیم مربوط به شخصیت و امامت حضرت على(ع) و خاندان کریم آن حضرت(ع) مى‏باشد، و ما به عنوان نمونه تعدادى از این آیات را براى شما ارسال مى‏کنیم و از آن جا که زمان پاسخ گویى ما در این واحد کوتاه بوده و باید به پاسخ سؤلات دیگران نیز بپردازیم، منابعى را به شما معرفى نموده، تا خود شما هم به آن‏ها مراجعه نموده و بهره و نتیجه‏گیرى نهایى را به دست آورید. همان طور که مى‏دانید آیاتى که در زمینه امامت خاصه وارد شده است، به دو بخش تقسیم مى‏گردد:
1 - آیاتى که به طور مستقیم، مسئله امامت را مورد توجه قرار مى‏دهد و به وضوح از آن بحث مى‏کند.
2 - آیاتى که به طور غیر مستقیم از این مسئله بحث مى‏کند.
گر چه آیات قرآن در هر دو قسمت فروان است، ولى آیاتى که روشن‏تر در هر دو بخش نازل شده را گزینش نموده و نخست به سراغ آیات زیر مى‏رویم (البته براى جلوگیرى از طولانى شدن مطلب، ترجمه آیات را به قرآن مراجعه کنید):
1 - آیه تبلیغ: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته، و اللَّه یعصمک من الناس، ان اللَّه لا یهدى القوم الکافرین».(1)
2 - آیه ولایت: «انّما ولیکم اللَّه و رسوله و الّذین امنو الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون».(2)
3 - آیه اولى الامر: «یا ایها الّذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و اولى الامر منکم».(3)
4 - آیه صادقین: «یا ایها الّذین آمنوا اتقوا اللَّه و کونوا مع الصّادقین».(4)
5 - آیه قربى: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى». (5)
بخش دوم: آیات فضائل حضرت على(ع):
در این بخش به سراغ آیاتى از قرآن مجید مى‏رویم که مستقیماً مسئله خلافت و ولایت را بازگو نمیکند، ولى فضیلتى بزرگ از حضرت على(ع) را در بر گرفته و در مجموع نشان مى‏دهد که حساب على(ع) از دیگران کاملاً جدا است:
1 - آیه مباهله: «فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائناو ابنائکم و نسائنا و نسائکم و أنفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنة اللَّه على الکاذبین». (6)
2 - آیه خیر البریّه: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه».(7)
3 - آیه لیلة البیت: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه و اللَّه رؤوف بالعباد». (8)
4 - آیه حکمت: «یؤتى الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً و ما یذکّر الاّ اولوا الباب».(9)
5 - آیات سوره هل أتى(انسان): «هل أتى على الانسان حین من الدّهر لم یکن شیئاً مذکوراً».(10)
مخصوصاً آیات هفتم تا دهم این سوره، و تا آخر سوره انسان که انشاء اللَّه مراجعه مى‏فرمایید.
6 - آیات آغاز سوره برائت: آیات آغاز سوره برائت که درباره اعلان جنگ به مشرکان پیمان شکن نازل شده، و تقریباً تمام مفسران و مورّخان اتّفاق نظر دارند که در سال نهم هجرى هنگامى که این آیات نازل شد و پیمان‏هاى این گروه از مشرکان رانقض کرد، پیامبر(ص)، ابوبکر را براى ابلاغ این فرمان انتخاب نمود تا به هنگام حجّ در مکه آن را براى عموم مردم بخواند، ولى چیزى نگذشت که آیات را از او گرفت و به على(ع) داد و آن حضرت را مأمور ابلاغ آن کرد تا در مراسم حجّ به تمام اهل مکّه ابلاغ کند و او چنین کرد.
«وقتى ابوبکر سوال مى‏کند آیا چیزى بر ضدّ من نازل شده که من نباید سوره را ابلاغ کنم؟ پیامبر(ص) مى‏فرماید: «اُمرتُ ان لا یبلّغه الاّ انا او رجلٌ منّى؛ من مأمور شده‏ام که این سوره(برائت) را ابلاغ نکند مگر من یا مردى که از من است».(11)
7 - آیه سقایة الحاجّ: مى‏فرماید: «أجعلتم سقایة الحاجّ و عمارة المسجد الحرام کمن آمن باللَّه و الیوم الاخر و جاهد فى سبیل اللَّه لا یستوون عند اللَّه و اللَّه یهدى القوم الظّالمین».(12)
8 - آیه صالح المؤمنین: «و ان تظاهرا علیه فن اللَّه هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین والملائکه بعد ذلک ظهیر».(13) بعضى از همسران پیامبر(ص) را که تخلفى کرده بودند، مخاطب این آیه ساخت.
9 - آیه وزارت: از زبان حضرت موسى(ع) مى‏خوانیم: «واجعل لى وزیرا من اهلى - هارون اخى - اشدد به ازرى - اشرکه فى امرى». (14)
پیامبر گرامى اسلام(ص) نیز براى پیشبرد اهداف رسالتش همین خواسته را از خداوند تقاضا کرد تا در امر رهبرى مردم، على(ع) را برادرش و پشتیبان و خلیفه و وزیرش قرار دهد.
10 و 11 - آیات سوره احزاب: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا».(15)، «و رد اللَّه الذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیرا و کفى اللَّه المؤمنین القتال و کان اللَّه قویا عزیزا».(16)
12 - آیه بینه و شاهد: «افمن کان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه و من قبله کتاب موسى اماما و رحمة اولئک یؤمنون به».(17)
13 - آیه صدّیقون: «و الّذین آمنوا باللَّه و رسله اولئک هم الصّدّیقون و الشهداء عند ربّهم اجرهم و نورهم».(18)
14 - آیه نور: «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللَّه و آمنوا برسوله یؤتکم کفلینمن رحمته و یجعل لکم نوراً تمشون به و یغفر لکم و اللَّه غفور رحیم».(19)
15 - آیه انذار: «وانذر عشیرتک الاقربین - و اخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین».(20)
16 - آیه مرج البحرین: «مرج البحرین یلتقیان - بینهما برزخ لا یبغیان - فبأى الاء ربّکما تکذّبان - یخر منهما - اللّؤلؤ و المرجان».(21)
17 - آیه نجوى: «یا ایها الّذین آمنوا اذا ناجیتم الرّسول فقدّموا بین یدى نجواکم صدقة ذلک خیر لکم و أطهر فان لم تجدوا فأن اللَّه غفور رحیم».(22) این آیه شریفه به مسلمانان دستور داد: اگر مى‏خواهید با پیامبر(ص) نجوى کنید، قبل از این کار، صدقه‏اى در راه خدا بدهید، این دستور، آزمون جالبى به وجود آورد براى مدّعیان قرب به پیامبر(ص)، همگى جز على(ع) از دادن صدقه و نجوى‏ خوددارى کردند.
18 - آیه سابقون: «والسابقون السابقون اولئک امقرّبون - فى جنّات النّعیم - ثلّة من الاوّلین - قلیل من الاخرین».(23) امام صادق(ع) فرمود: منظور على بن ابیطالب(ع) است.
19 - آیه أذن و ادعیة: «لنجعلهم لکم تذکرة و تعیها اذن و اعیه».(24)
در روایتى هم پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: تو گوش‏هاى نگه دارنده علم و دانش منى.
20 - آیه مودّت: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرّحمن وداً».(25)
21 - آیه منافقان: «لو نشاء لاریناکم فلعرفتهم بسیماهم و لتعرفنّهم فى لحن القول».(26)
در حدیث مشهورى از ابو سعید خدرى در تفسیر جمله «و لتعرفنّهم فى لحن القول»، مى‏گوید: بِبُغضِهِم علىّ ابن ابیطالب(ع)، آن‏ها را مى‏توان از طریق عداوت با حضرت على(ع) شناخت.
22 - آیه ایذاء: «انّ الّذین یؤذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنیا و الاخرة و أعدّلهم عذاباً مهیناً».(27)
در روایات متعددى از اهل سنّت و از اهل بیت(ع) رسیده است که پیامبر(ص) فرمود: اى على! هر که تو را آزار برساند، مرا آزار رسانده است.
23 - آیه انفاق: «الّذین ینفقون اموالهم باللّیل و النّهار سرّاً و علانیة فلهم اجرهم عند ربّهم لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون».(28) روایات بسیارى در شان نزول این آیه وارد شده که نشان مى‏دهد نخستین بار درباره على(ع) نازل گشت.
24 - آیه محبّت: «یا ایّها الّذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتى اللَّه بقوم یحّبهم و یحبّونه أذلّة على المؤمنین أعزّة عل الکافرین یجاهدون فى سبیل اللَّه و لا یخافون لومة لائم ذلک فضل اللَّه یوتیه من یشاء و اللَّه واسعٌ علیم».(29) از مناقب عبداللَّه شافعى وارد شده است که این آیه شریفه درباره على(ع) نازل شده است.
25 - آیه مسئولون: «وقفوهم انّهم مسئولون».(30) در روایات متعدّدى حتى از ابوسعید خدرى، نقل شده است که از ولایت على بن ابیطالب(ع) سؤال مى‏کنند.(31)
برادر عزیز و بزرگوار. شما براى دستیابى به اطلاعات جامع‏تر مى‏توانید به کتاب‏هایى همانند «بحار الانوار مرحوم مجلسى(ره)» و «على(ع) در قرآن» و نیز «على(ع) کیست؟ مرحوم کمپانى» و به تفاسیر روایى قرآن مجید همانند «نور الثقلین» و «تفسیر برهان» و نظایر این‏ها مراجعه بفرمایید.
پى نوشت‏ها:
1 - مائده (5)، آیه 67.
2 - مائده (5)، آیه 55.
3 - نساء (4)، آیه 59.
4 - توبه (9)، آیه 119.
5 - شورى (42)، آیه 33.
6 - آل عمران (3)، آیه 61.
7 - بینه (98)، آیه 7.
8 - بقره (2)، آیه 207.
9 - بقره (2)، آیه 269.
10 - انسان (76)، آیه.
11 - مسند احمل بن حنبل، ج 1، ص 3، به نقل از آیت اللَّه مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 9، ص 288.
12 - توبه (9) آیه 19.
13 - تحریم (66)، آیه 4.
14 - طه (20)، آیه 29 - 32.
15 - احزاب (33)، آیه 23.
16 - همان، آیه 25.
17 - هود (11)، آیه 17.
18 - حدید (57)، آیه 19.
19 - همان، آیه 27.
20 - شعرا (26)، آیه 214 و 215.
21 - الرحمان (55)، آیه 19 - 22.
22 - مجادله (58) آیه 12.
23 - واقعه (56)، آیه 10 - 14.
24 - حاقه (69)، آیه 12.
25 - مریم (19)، آیه 96.
26 - محمد (47)، آیه 30.
27 - احزاب (33)، آیه 57.
28 - بقره (2)، آیه 274.
29 - مائده (5)، آیه 54.
30 - صافات (37)، آیه 24.
31 - آیت اللَّه مکارم شیرازى، پیام قرآن، ص 177 - 394 (با اقتباس) و تفسیر القرآن، آیات مربوطه.

 

معنای قرار گرفتن عرش بر روی آب چیست؟

 خدا جهان را در شش روز خلق کرد, بعد عرش را آفرید. عرش چه بود و این که بر آب قرارگرفت , یعنى چه ؟
دراین جا سه سؤال هست :
1 خلقت آسمان ها و زمین در شش روز یعنى چه ؟
2 عرش چیست ؟
3 عرش بر آب قرار گرفته است , یعنى چه ؟
ابتدا جواب سؤال دو را مطرح مى کنیم :
معناى حقیقى عرش را کسى نمى داند. عرش در لغت عرب به معناى تخت حکومت و پادشاهى است . در این آیات عالم هستى را مملکت خدا دانسته شده و بلا تشبیه , خدا را به منزله پادشاهى که بر مملکتى حکومت مى کندتشبیه کرده است , چون از قدیم در ذهن این طور بود که پادشاهان تخت پادشاهى دارند و بر آن تکیه مى زنند ودستور و فرمان صادر مى کنند و کارها را رتق و فتق مى کنند.
در این آیه نیز براى تقریب به ذهن حکومت و قدرت لا یزال الهى بر جهان را به این تعبیر آورده است : <ثم استوى على العرش ; بر عرش مستولى شد>.
راغب اصفهانى در المفردات گوید: حقیقت عرش بر کسى معلوم نیست و آن چه از معناى عرش در ذهن هاهست , در مورد خداى متعال صحیح نیست . عده اى گفته اند: عرش فلک اعلى است و کرسى فلک کواکب است .
ازرسول گرامى اسلام (ص)نقل شده است : آسمان هاى هفت گانه و زمین هاى هفت گانه نسبت به کرسى مانند حلقه اى است که دریک بیابان بزرگ افتاده و کرسى نزد عرش خدا به همین منزلت است .
(پـاورقى 1.المیزان , ج 8 ص 147 به نقل از مفردات راغب اصفهانى .)
این آیه در حقیقت مالکیت و حکومت خدا را بر تمامى هستى , اعم از عالم ماده و مادیّات و عالم ملکوت ترسیم مى کند. در حقیقت عرش مرکز فرماندهى خداى تعالى و کرسى تمامى عالم است : <وسع کرسیُّهُ السموات و الارض ;کرسى خدا وسعت تمامى آسمان ها و زمین را دارد.
(پـاورقى 1.همان , ص 150)
مرحوم علامهء طباطبایى مى فرماید: درباره این گونه کلمات (عرش و کرسى ) چند قول است :
1 عده اى مى گویند: درباره این گونه الفاظ نباید بحث کنیم و بحث دربارهء آن ها حرام است , چون بحث ازچیزهایى که ماوراى ظواهر کتاب سنّت است , بدعت و حرام است .
2 عده اى مى گویند بحث و کاوش و فکر در این گونه کلمات اشکالى ندارد.
این گروه بر سه نظرند:
این گونه کلمات (عرش و کرسى ) را بر معناى ظاهرشان حمل مى کنیم , مثلاً عرش چیزى است که خلق شده ومانند تخت , پایه هایى دارد و بر آسمان هفتم نهاده شده و خداى متعال بر آن تکیه زده است , مانند پادشاهى که برتخت پادشاهى تکیه مى زند. اینان را <مشبّه > مى گویند. کتاب و سنّت و عقل این نظریه را باطل مى داند, چون خداوند متعال نه در مکانى است و نه تکیه بر چیزى مى زند.
ب ) عرش , فلک نهم است که بر عالم جسمانى محیط است که در داخل آن کرسى قرار دارد که به آن فلک هشتم مى گویند و در درون فلک هشتم , فلک هاى هفتگانه که زحل و مشترى و مرّیخ و خورشید و زهره و عطارد و قمر(ماه ) هستند, هر کدام به ترتیب بر دیگرى احاطه دارند.
این نظریه مطابق با هیئت بطلمیوس است , لکن ظاهر بسیارى از آیات این نظریه را نمى پسندد. ثانیاً به پیشرفت علمى جدید این نظریه را رد مى کند.
ج ) قول دیگر این است که اصلاً عرش و کرسى مصداق خارجى ندارد و آن چه در آیات <ثم استواى على العرش > یا <الرحمن على العرش استوى > آمده , کنایه از استیلاى خداى متعال بر عالم خلق است , یا معناى استواى برعرش , شروع در تدبیر عالم است , کما این که ملوک وقتى مى خواهند در امور کشور تدبیر کنند, بر تخت پادشاهى مى نشینند و شروع به امر و نهى مى کنند. این نظریه گرچه بد نیست , لکن منافات ندارد که عرش یک حقیقت خارجى داشته باشد که ما از آن به این گونه امور تعبیر مى کنیم . گرچه سلطنت و ریاست و مالکیت و استیلا و پادشاهى وسیادت و ولایت و... امور اعتبارى هستند, ولى مانعى ندارد که همه حاکى از یک واقعیت خارجى باشد که حقیقت آن براى ما روشن نباشد, ولى آن چیز, وهمى و اعتبارى نباشد.
خلاصه در عین این که <انّ اللّه على العرش استوى > تمثیل است , ولى حکایت از واقعیتى مى کند. پس ظاهرآیات قرآن دلالت مى کند که عرش و کرسى حقیقتى از حقایق عالم است و مصداق خارجى دارد, امّا نه به آن معنا که در ذهن ما مفهوم است . کما این که در آیهء نور, زُجاجه و شجرهء زیتونه و زیتون و در جاهاى دیگر عرش و لوحِ کتاب همه حقایق واقعى و خارجى هستند و مصداق خارجى دارند, امّا نه بدان معناهایى که ما در ذهنمان مى فهمیم .()
(پـاورقى 1.المیزان , ج 8 ص 153)
اما این که آسمان و زمین در شش روز آفریده شد (ولقد خلقنا السموات و الارض و ما بینهما فى ستّة ایام ) بایددید مراد از <یوم > چیست ؟ آیا مراد روزهایى از قبیل روزه هاى کره زمین که 12ساعت یا 24ساعت است مى باشد,یا مراد چیز دیگرى است ؟
علامهء طباطبایى فرمود: مراد از روز (یوم ) به معناى ظرف زمان و دوره اى از دوران و بُرهه اى از زمان است .
(پـاورقى 2.المیزان , ج 10 ص 150)
استعمال یوم به این معنا زیاد به کار مى رود که در فارسى به آن <روزگار> یا <دوران > مى گویند, مانند روزگار ودوران هخامنشیان .
<هو الّذى خلق السموات والارض فى ستة ایّام ; همهء آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید>.
(پـاورقى 3.هود (11, آیهء 7)
در آیهء دیگر آمده : <فقضاهنّ سبع سماوات فى یومین ; هفت آسمان را در دو روز آفرید>.
(پـاورقى 4.سجده (32 آیهء 12)
<و خلق الارض فى یومین ... و قدّر فیها اقواتها فى أربعة ایّام ; زمین را نیز در دو روز و سایر موادّ و مواد غذایى رادر دو روز آفرید که مجموعاً شش روز مى شود>.
اما در مورد این که عرش خدا بر آب قرار دارد, شاید کنایه از این باشد که ملک خداى تعالى در هنگامى که مى خواست عرش را بیآفریند, بر آب استوار بود و چون آب مادهء حیات است , به معناى این است که عرش الهى که تخت پادشاهى خدا است بر بهترین ماده که مادهء حیات است , استوار بود. این براى اهمیّت دادن به عرش است .
(پـاورقى 1.المیزان , ج 10 ص 150)
این احتمال نیز مى رود که گاهى <ماء> به هر شىء مایع گفته مى شود, مانند فلزّات مایع و امثال آن .
ممکن است در آغاز آفرینش جهان هستى به صورت مواد مذابى بوده یا به صورت گازهاى فوق العاده فشرده اى که شکل مواد مذاب و مایع را داشته بوده , سپس در این تودهء آبگونه حرکات شدید و انفجارات عظیمى رخ داده وقسمت هایى به خارج پرتاب شده و کواکب و سیارات یکى پس از دیگرى تشکیل یافته است . بنابراین جهان هستى و پایهء تخت قدرت خدا نخست بر این مادهء عظیم آبگونه قرار داشته است . در سورهء انبیاء به همین مطلب اشاره شده است : <أولم یرالّذین کفروا أنّ السموات و الارض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شىء حى 
 (پـاورقى 2.انبیاء (21 آیهء 30)
آیا آنان که خدا را انکار مى کنند, با چشم علم و دانش این حقیقت را ندیدند که آسمان ها و زمین در آغاز به هم پیوسته بود و سپس ما آن ها را از هم گشودیم و هر موجود زنده اى را از آب آفریدیم .
(پـاورقى 3.تفسیر نمونه , ج 9 ص 26)

آیه 46سورهء اعراف (و على الاعراف رجال ...) منظور از اعراف چیست

و بینهما حجاب و على الاعراف رجال یعرفون کلاًّ بسیماهم و نادوا اصحاب الجنّة أن سلام علیکم لم یدخلوها و هم یطمعون ; بین اهل بهشت و اهل جهنم حجاب و پرده است , و بر اعراف مردانى هستند که مردم را ازچهره هایشان مى شناسند و آنان به اهل بهشت ندا مى دهند: سلام علیکم . آنان هنوز داخل بهشت نشده اند, ولى امید وطمع دارند که داخل بهشت شوند>.
دربارهء اعراف اقوال و احتمالات مختلفى وجود دارد:
1 اعراف جایى است که مُشْرِف بر اهل بهشت و اهل جهنم است .
2 دیوارى است میان بهشت و جهنم .
3 تلّى و بلندى میان بهشت و جهنم است که بر روى آن عده اى از گناه کاران قرار دارند.
4 دیوارى است که خداوند بین مؤمنان و منافقان در آیه ذکر کرده است (فضرب بینهم بسور له باب ٌ).
5 معناى اعراف جایگاه شناسایى بین بهشتیان و جهنمیان است .
6 اعراف همان پل صراط است .
(المیزان , ج 8 ص 126)
دربارهء اهل اعراف یعنى کسانى که بر اعراف قرار دارند, دوازده قول نقل شده است که اصول آن ها به سه قول برمى گردد:
1 اهل اعراف رجالى از اهل منزلت و کرامت هستند, مانند انبیا و شهدا و فقها.
2 کسانى که اعمال خوب و بدشان مساوى است .
3 عدّه اى از ملائکه هستند.
از سیاق آیات استفاده مى شود که قول اوّل درست مى باشد
(پـاورقى 2.المیزان , ج 8 ص 129)
تعداد روایاتى که قول اوّل را تأیید مى کند, بیشتر است . به چند روایت اشاره مى کنیم :
1 - از امیرالمؤمنین 7نقل شده است که فرمود: <ما بر اعراف خواهیم بود. یاران خود را از چهره هایشان مى شناسیم >.
(پـاورقى 3.الصافى , ج 2 ص 199)
2-  از سلمان فارسى نقل شده است که از پیامبر بیشتر از ده مرتبه شنیدم که به على (ع)فرمود: <اى على ! تو واوصیاى بعد از تو اعراف بین بهشت و جهنم خواهید بود و داخل بهشت نمى شود مگر کسى که شما را بشناسد و شما نیزاو را بشناسید و داخل جهنم نمى شود مگر کسى که شما را انکار کند یا شما او را نشناسید.
(پـاورقى 4.همان .)
3 - از على (ع)نقل شده است که فرمود: <ما در روز قیامت بین بهشت و جهنم مى ایستیم . هر کس ما را یارى کرده باشد, او را مى شناسیم و وارد بهشت مى کنیم و هر کس با ما دشمنى کرده باشد, از چهره اش او را مى شناسیم و او راوارد جهنم مى کنیم .
(پـاورقى 1.الصافى , ج 2 ص 199)
4 - امام باقر(ع)فرمود: <اهل اعراف آل محمد(ع)هستند داخل بهشت نمى شود مگر کسى که آنان رابشناسد>.
(پـاورقى 2.همان .)
5 - امام صادق (ع)فرمود: <حسابرسى هر امّتى با امام زمان خودش خواهد بود و ائمه دوستان خود را ازچهره هایشان مى شناسند>.
(پـاورقى 3.همان .)
بدون شک دو گروه در اعراف حضور دارند:
الف ) گروهى مانند ائمهء پیامبران و اوصیاى آنها که نظارت بر وضع بهشتیان و دوزخیان دارند.
ب ) گروه دیگر گنهکاران از امت هاى پیشین و امت محمد مى باشند که آن ها امیدوارند مورد شفاعت واقع شودن ,چون نه کفهء اعمال بد آن ها مى چربد, نه کفهء اعمال بد آن ها.